دختر کاراته کار

ساخت وبلاگ
چند روز پیش بابام گفت=یه روز پدر و دحتری بریم سینما.بعد به نتیجه رسیدیم بین عصر جدید تهران و ساویز کرج ساویز رو انتخاب کردیم.بعد رفتم تو گوگل سرچ کردم و بعد از کلی سرچ اون سایتی که دو بار ازش بلیط سینما خریدیم(سینما تیکت)رو پیدا کردم و برنامه هاش رو دیدم 1-خشکسالی و دروغ=در مورد سرچ کردم ولی خوشم نیومد 2-سایه=با این که رضا کیانیان توش بازی کرده ولی داستانش رو که خوندم فهمیدم عین فیلم هندیاس 3-فروشنده=خب وقتی موردای بعدی محدودیت سنی دار بود و فقط ناردون و فروشنده مونده بود به عمم گفتم و اون گفت خب برید فروشنده اصغر فرهادی رو ببینید خب ما قراره سه شنبه بریم س دختر کاراته کار...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر کاراته کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarkaratekara بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت: 2:09

امروز رفتیم بیمارستان کودکان خب همه چی رو تعریف میکنم. شب قبل طبق قانون نا نوشته نیوتون(اگر صبح زود جایی کار دارید اون شب خوابتون نمیبره)تا ساعت3نصفه شب تو جام غلت میخوردم.صبح ساعت پنج بیدار بودم و شش هم به طور رسمی من و عموم بیدار شدیم.آژانس اومد و به سمت بیمارستان کودکان حرکت کردیم.ساعت8-30رسیدیم اونجا.بیمارستان خیلی بزرگ بود بالاخره نوبت گرفتیم و به اتاق دکتر جعفری رفتیم.قبل از ما یه دختر کوچولو بود که اینجا پیش همین دکتر عمل لوزه کرده بود.خلاصه رفتیم تو و دکتر عکس نوشت.عکس رو دید و گفت=لوزه نداره.عمو اسپری رو که میزدم نشون دکتر داد و دکتر گفت=همین کوچ دختر کاراته کار...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر کاراته کار دنبال می کنید

برچسب : فال 2آبان, نویسنده : dokhtarkaratekara بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت: 2:09

آروم آروم خوابم برد.با صدای مارال بیدار شدم.ساعت6صبح بود.رفتم دست و صورتم رو شستم و صبحونه خوردم.اومدم تو اتاق مارال اماده بود.موهاش رو گوجه ای جمع کرده بود و یه لباس آبی و دامن صورتی پوشیده بود.من هم لباس پوشیدم و موهام رو بافتم.یه لباس بنفش با دامن سفید.پاسپورتم رو برداشتم و با مارال و خواهر خانم الیورت به فرودگاه رفتیم.باورم نمیشد که به زودی قراره پدر و مادرم رو ببینم.توی فرودگاه خانم الیورت من و مارال رو بوسید و توصیه های لازم رو کرد.با مارال سوار هواپیما شدیم.مارال گفت=راینا به نظرم اسم واقعی ما اینا نیست.گفتم=احتمالا وقتی پدر و مادر رو پیدا کنیم می دختر کاراته کار...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر کاراته کار دنبال می کنید

برچسب : رمان نقاب شیطنت قسمت اول,رمان نقاب عشق قسمت اول,رمان نقاب عاشق قسمت اول, نویسنده : dokhtarkaratekara بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 1:44

سلام امروز یه سورپرایز دارم الان قسمت جدید رمان رو میزارم و بعدش هم خلاصه داستان مختارنامه تا الان که امروز قسمت13ام اش رو میده قسمت ششم از شدت ترس لبم رو میگزیدم و خودم رو عقب میکشیدم یکدفعه دیدم اون مرد سیاه پوش رو بنده رو از صورتش برداشت اوووون اون یه دختر بود.همون دختر که من رو به نامادریم لو داده بود.سریع چاقو روی میز رو برداشتم و به سمتش رفتم.خندید و گفت=تو فلجی نمیتونی هیچ کاری کنی؟؟گفتم=فلجم اما زنده ام.بعد وحشیانه به سمتش حمله ور شدم و در حالی که با دست چپم مارال و با دست راستم چاقو رو گرفته بودم چاقو رو توی پهلوش فرو کردم.حالا فقط نامادریم مونده دختر کاراته کار...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر کاراته کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarkaratekara بازدید : 49 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 1:05

جمعه تو خونه نشستهخ بودیم داشتیم غذا میخوردیم ساعت نه و نیم شب بود و ما هم منتظر مختارنامه که یه دسته که همیشه از خیابون دوم اهین ویلا میاد شروع کردن به نوحه خوندن حالا نوحه آهنگ بیقرار شهرام ناظری بودیعنی یارو هیچ تغییری تو متن آهنگم نداده بوداین گذشت فرداش داشتیم صدا و سیما میدیدیم داشت نوحه پخش میکرد نوحه اول آهنگ خدایا من همون در به در شهر جنونم از حمیرا بود الیبته متن آهنگ رو عوض کرده بودن و آهنگ بعدی هم هوای گریه همایون شجریان که اونم تغییر متن داده شده بودو من این شکلیشدم.راستی رمان جدید قشنگه؟؟قسمت بعدی رو دارم روش کار میکنم و تا دقایقی دیگر گ دختر کاراته کار...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر کاراته کار دنبال می کنید

برچسب : نوحه های صوتی, نویسنده : dokhtarkaratekara بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 1:04

دقیقه ها میگذشت ولی خبری از مارال نشد.نگران شده بودم.یه پرستار اومد قضیه رو که گفتم فقط گفت=متاسفم براش دعا کنید رفته تو کما.داشتم دیوونه میشدم.به زور اجازه گرفتم تا تو آی سی یو ببینمش.رفتم داخل آی سی یو صورتش مثل برف سفید سفید بود و کلی دستگاه بهش وصل بود.موهاش خیس بود و با دستگاه نفس میکشید.لبش رنگ خون گرفته بود و دستش گچ گرفته شده بود.دکتر رو دیدم بهش گفتم=چرا بهم دروغ گفتین؟؟گفت=ما درذوغ نگفتیم و نامه پزشکی قانونی رو بهم داد.خودم رو روی ویلچر کشیدم جلو و شروع به خوندن کردم=بیمار به دلیل از دست رفتن خون شدید و آسیب قلبی هنگام عمل دست به کما رفته.چیزی که دختر کاراته کار...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر کاراته کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarkaratekara بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 1:04

چرا کسی نظر نمیزاره خواهش میکنم نظر بزارید امروز حالم بد بود و البته10روز پیش رفته بودیم درمانگاه و دکتر امینی دارو داده بود اما..... با عموم رفتیم درمانگاه دکتر ساکی بود خود عمومم حالش بد بود و دکتر بعد از معاینه گفت زهرا خانوم آنفولانزا گرفته و زده به گوش و گلوش شما هم(عموم)همین ویروس رو گرفتین فقط گوارشتون تحریک شده و نسخه پیچید و یه گواهیم داد که فرداغ نرم مدرسه رفعتیم داروها رو گرفتیم این دکتر رو میشناسیم سرم میده فقط.منم میونم با سرم نسبت به آمپول بهتره و البته دکتر گفت باید فردا و پس فردا بیام پینیسیلین بزنم اونم عضلانی و ما سرممون رو زدیم و الان ه دختر کاراته کار...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر کاراته کار دنبال می کنید

برچسب : واکسن آنفولانزای فصلی, نویسنده : dokhtarkaratekara بازدید : 24 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 13:50

اسم رمان=نقاب موضوع=ماجرایی.ترسناک به قلم=زهرا خلاصه رمان=داستان در مورد یه دختر15ساله به نام رز هست که میفهمه مادرش مادر واقعیش نیست و پدرش رو هم تو سه سالگی از دست داده و دنبال پدر و مادر واقعیش میره که....... قسمت اول ساعت12ظهر بود.به همراه مادرم تو حال نشسته بودم که یه کاغذ دیدم اون با اصرار میخواست کاغذ رو بگیره که کاغذ رو خوندم=این دختر در سال....توسط خانم الیزابت از پرورشگاه خریداری شده.ناخودآگاه اشک تو چشمام  حلقه زد و متوجه چهره بهت زده نامادریم شدم.رفتم تو اتاقم و مشغول گذاشتن وسایلم داخل چمدون سرخابیم شدم که صدای پاش اومد سریع وسایلم رو جمع کردم ک دختر کاراته کار...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر کاراته کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarkaratekara بازدید : 29 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 13:50

من21سالمه و الان پزشکی میخونم.راستش از دوران دزدیده شدنم آسیب های زیادی دیدم چه روحی چه جسمی.قلبم مشکل پیدا کرده و تو لیست پیوند قلبم.قوی تر شدم اما تا یه ماه بعد از آزادی همش کابوس میدیدم.بالاخره تونستم با واقعیت کنار بیام.همه فکر میکنن ما دخترا ضعیفیم اما ما باید اعتقادشون رو عوض کنیم سخته ولی ممکن.من بعد از اون همه اتفاق تسلیم نشدم.حتی وقتی شهاب پای چوب دار منتظر بخشش بود.من نخواستم نخواستم که دخترای دیگه هم اسیر اون بشن.همه بعد از شنیدن صحبتای اون میبخشیدن و اون بارها از اعدام جون سالم به در برده بود اما من عین بقیه نیستم.هنوز موندم که چرا من رو دزدی دختر کاراته کار...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر کاراته کار دنبال می کنید

برچسب : قسمت آخر رمان دختر يخي پسر آتش, نویسنده : dokhtarkaratekara بازدید : 47 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 19:21

به هوش که اومدم تو بیمارستان بودم و یه خانم دکتر و یه آقای دکتر بالاسرم بودن.فکر کردم فقط یه بیهوشیه چند ساعته بوده اما دقایقی بعد فهمیدم دو ماهه تو کمام.دور سرم باندپیچی شده بود.ساعت6صبح بود.خانم دکتر لبخندی زد و گفت عزیزم ضربه مغزی شده بودی شانس آوردی زنده موندی.به مامان بابات زنگ زدم ساعت12ظهر میان.خوشحال شدم.خانم دکترم لبخند زنان رفت.کلمه آی سی یو بر در شیشه ای بیمارستان نوشته شده بود.یه عالم مریض بودن.تقریبا بیشترشون قبل از من به هوش اومده بودن.یکی از اونها دختری همسن من بود که پدر اون پلیس بود و برای همین همون مردا(شهاب و آرش)اون رو دزدیدن.اون رو بع دختر کاراته کار...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر کاراته کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarkaratekara بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 20:56